به عشق ظهور به شرط بصیرت به امید شهادت

به یاری خدا تا ظهور موعود ،انقلاب خود را با چنگ و دندان حفظ می کنیم

به عشق ظهور به شرط بصیرت به امید شهادت

به یاری خدا تا ظهور موعود ،انقلاب خود را با چنگ و دندان حفظ می کنیم

بایگانی
پیوندهای روزانه

۲۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

شهید همت : افرادی مانند خوارج دوران حکومت امیرالمومنین در اطراف ما هستند

سخنان حاج همت

 

شهید حاج محمد ابراهیم همت :

« فکر نکنید افرادی مثل خوارج دوران حکومت امام علی {ع}  الان در اطراف ما وجود ندارندوجود دارند.

خوارج چه کسانی بودند ؟

خوارج آمدند و ابتدا به علی گفتند : که یا علی ما با تو هستیم بعد همین ها از پشت به علی ضربه زدند.این نیست که ما هم در اطراف خودمان چنین آدم هایی را نداشته باشیم الان هم مثل زمان حکومت حضرت علی {ع} خوارجی هستند »

کتاب به روایت همت صفحه ۲۵۳

« تذکرات امام، آویزه گوش همه شما باشد تذکرات امام، باید سنگِ مَحکِ تمام اعمال ما باشد  زرگرها وقتی که می خواهند یک قطعه طلا را از نظر میزان خلوصِ آن بسنجند از ابزاری استفاده می کنند به اسم "سنگِ محک" و می گویند این قطعه طلا را محک می زنیم تا عیار خلوص طلای آن، معلوم بشود و بفهمیم در این قطعه، چقدر طلای ناب به کار رفتهیا چقدر آن، مِس است

 

پس ای عزیزان

برای تشخیص خلوصِ اعمال خودمانما باید آنها را با این اوامر امام، محک بزنیم.

باید دستورهای ولایت فقیهریز به ریز و مو به مو در اعماق قلب شما حک بشوند »

-به روایت همت ص۶۲۹

معلم فراری

بچه های مدرسه درِ گوشی با هم صحبت می کنند. بیشتر معلمها به جای اینکه در دفتر بنشینند و چای بنوشند، در حیاط مدرسه قدم می زنند و با بچه ها صحبت  می کنند. آنها این کار را از معلم تاریخ یاد گرفته اند؛ با این کار می خواهند جا ی

خالی معلم تاریخ را پر کنند.

معلم تاریخ چند روزی است فراری شده. چند روز پیش بود که رفت جلو  صف و با یک سخنرانی داغ و کوبنده، جنایتهای شاه و خاندانش را افشا کرد و قبل از اینکه مأمورهای ساواک وارد مدرسه شوند، فرار کرد. حالا سرلشکر ناجی برای دستگیری او جایزه تعیین کرده است.

یکی از بچه ها، درِ گوشی با ناظم صحبت می کند. رنگ ناظم از ترس و دلهره  زرد می شود. در حالی که دست و پایش را از وحشت گم کرده، هول هو لکی  خودش را به دفتر می رساند. مدیر وقتی رنگ و روی او را می بیند، جا می خورد.

 چی شده، فاتحی؟

جناب ذاکری، بچه ها

جناب ذاکری، بچه ها می گویند باز هم معلم تاریخ...

آقای مدیر تا اسم معلم تاریخ را می شنود، مثل برق گرفته ها از جا می پرد ومی گوید چی گفتی، معلم تاریخ؟ منظورت همت است : وحشت زده می پرسد همت باز هم می خواهد اینجا سخنرانی کند.

تصویر مرتبط

ببند آن دهنت را. با این حرفها می خواهی کار دستمان بدهی؟ همت فراری است، می فهمی؟ او جرأت نمی کند پایش را تو این مدرسه بگذارد.

 جناب ذاکری، بچه ها با گوشهای خودشان از دهن معلمها شنیده اند. من هم با گوشهای خودم از بچه ها شنیده ام.

حالا کی قرار است همچین غلطی ؟

آقای مدیر که هول کرده، می گوید  همین حالا !

 آخر الان که همت اینجا نیست !

 هر جا باشد، سرساعت مثل جن خودش را می رساند. بچه ها با معلمها قرار گذاشته اند وقتی زنگ را می زنیم، به جای اینکه به کلاس بروند، تو حیاط مدرسه برای شنیدن سخنرانی او صف بکشند.

 بچه ها و معلمها غلط کرده اند. تو هم نمی خواهد زنگ را بزنی. برو پشت بلندگو، بچه ها را کلاس به کلاس بفرست. هر معلم هم که سرکلاس نرفت، برایش سه روز غیبت رد کن. می روم به سرلشکر زنگ بزنم. دلم گواهی می دهد امروز

جایزة خوبی به من و تو می رسد !

ناظم با خوشحالی به طرف بلندگو می رود.

از بلندگو، اسم کلاسها خوانده می شود. بچه ها به جا ی رفتن به کلاس، سرصف می ایستند. لحظاتی بعد، بیشتر کلاسها در حیاط مدرسه صف می کشند.

آقای مدیر، میکروفون را از ناظم می گیرد و شروع می کند به داد و هوار و خط و نشان کشیدن. بعضی از معلمها ترسیده اند و به کلاس می روند. بعضی بچه ها هم به دنبال آنها راه می افتند. در همان لحظه، درِ مدرسه باز م ی شود . همت وارد

می شود. همه صلوات می فرستند. همت لبخندزنان جلو صف می رود و با معلمها ودانش آموزان احوالپرسی می کند. لحظه ای بعد با صدای بلند شروع م ی کند به سخنرانی.

تصویر مرتبط

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم...

 

خبر به سرلشکر ناجی می رسد . او، هم خوشحال است و هم عصبانی.

خوشحال از اینکه سرانجام آقای همت را به چنگ خواهد انداخت و عصبا نی از اینکه چرا او باز هم موفق به سخنرانی شده است !

ماشینهای نظامی برای حرکت آماده می شوند.

رانندة سرلشکر، درِ ماشین را باز می کند و با احترام تعارف م ی کند . سگ پشمالوی سرلشکر به داخل ماشین می پرد. سرلشکر، در حالی که هفت تی ش را زیر پالتویش جاسازی می کند، سوار می شود. راننده، در را می بندد، پشت فرمان

می نشیند و با سرعت حرکت می کند. ماشینهای نظامی به دنبال ماشین سرلشکر راه می افتند

رانندة سرلشکر، درِ ماشین را باز می کند و با احترام تعارف م ی کند . سگ پشمالوی سرلشکر به داخل ماشین می پرد. سرلشکر، در حالی که هفت تی ش را زیر پالتویش جاسازی می کند، سوار می شود. راننده، در را می بندد، پشت فرمان

می نشیند و با سرعت حرکت می کند. ماشینهای نظامی به دنبال ماشین سرلشکر راه می افتند

رانندة سرلشکر، درِ ماشین را باز می کند و با احترام تعارف م ی کند . سگ پشمالوی سرلشکر به داخل ماشین می پرد. سرلشکر، در حالی که هفت تیرش را زیر پالتویش جاسازی می کند، سوار می شود. راننده، در را می بندد، پشت فرمان

می نشیند و با سرعت حرکت می کند. ماشینهای نظامی به دنبال ماشین سرلشکر راه می افتند.

رانندة سرلشکر، درِ ماشین را باز می کند و با احترام تعارف م ی کند . سگ پشمالوی سرلشکر به داخل ماشین می پرد. سرلشکر، در حالی که هفت تی ش را زیر پالتویش جاسازی می کند، سوار می شود. راننده، در را می بندد، پشت فرمان

می نشیند و با سرعت حرکت می کند. ماشینهای نظامی به دنبال ماشین سرلشکر راه می افتند.

وقتی ماشینها به مدرسه می رسند، صدای سخنرا نی همت شنیده می شود .

سرلشکر از خوشحالی نمی تواند جلو خنده اش را بگیرد. از ماشین پیاده می شود ،هفت تیرش را می کشد و به مأمورها اشاره می کند تا مدرسه را محاصره کنند.

عرق، سر و روی همت را پوشانده است. همه با اشتیاق به حرفهای او گوش می دهند.

مدیر با اضطراب و پریشانی در دفتر مدرسه قدم می زند و به زم ین و زمان فحش می دهد. در همان لحظه، صدای پارس سگی، او را به خود می آورد. سگرپشمالوی سرلشکر دوان دوان وارد مدرسه می شود.

همت با دیدن سگ متوجه اوضاع می شود اما به رو ی خودش نمی آورد.

لحظاتی بعد، سرلشکر با دو مأمور مسلح وارد مدرسه می شود.

مدیر و ناظم، در حالی که به نشانة احترام خم و راست می شوند، نَفَس زنان خودشان را به سرلشکر می رسانند و دست او را می بوسند. سرلشکر بدون اعتنا، در حالی که به همت نگاه می کند، نیشخند می زند.

بعضی از معلمها، اطراف همت را خالی می کنند و آهسته از مدرسه خارج می شوند. با خروج معلمها، دانش آموزها هم یکی یکی فرار می کنند. لحظه ای بعد، همت می ماند و مأمورهایی که او را دوره کرده اند . سرلشکر از موش به تله افتاد. زود دستبندش بزنید،  از خوشحالی قهقهه ای می زند و می گوید  به افراد بگویید سوار بشوند، راه می افتیم

همت به هر طرف نگاه می کند، یک مأمور می بیند. راه فراری نمی یابد. یکی از مأمورها، دستهای او را بالا می آورد.

دیگری به هر دو دستش دستبند می زند.

همت می نشیند و به دور از چشم مأمورها، انگشتش را در حلقومش فرو می برد «؟ چی شده » : و عق می زند. یکی از مأمورها می گوید «. حالش خراب شده » : دیگری می گوید غلط کرده پدرسوخته. خودش را زده به موش مردگی. » : سرلشکر می گوید  «. گولش را نخورید... بیندازیدش تو ماشین، زودتر راه بیفتیم

همت باز هم عق می زند و استفراغ می کند. مأمورها خودشان را از اطراف او کنار می کشند. سرلشکر در حالی که جلو بینی و دهانش را گرفته است قیافه اش را درهم می کند و کنار می کشد. با عصبانیت یک لگد به شکم سگ می زند و فریاد

این پدر سوخته را ببریدش دستشویی، دست و صورت کثیف اش را بشوید، زودتر راه بیفتیم. تند باشید

پیش از آنکه کسی همت را به طرف دستشو یی ببرد ، او خود به طرف دستشویی راه می افتد. وقتی وارد دستشویی می شود، در را از پشت قفل می کند .

دو مأمور مسلح جلو در به انتظار می ایستند.

از داخل دستشویی، صدای شُرشُر آب و عق زدن همت شنیده می شود .

مأمورها به حالت چِندش، قیافه هایشان را درهم می کشند.

لحظات از پی هم می گذرد. صدای عق زدن همت دیگر شنیده نمی شود. تنها صدای شُرشُر آب، سکوت را می شکند.

سرلشکر در راهرو قدم می زند و به ساعتش نگاه می کند او که حسا بی کلافه رفت دست و صورتش را بشوید یا دوش بگیرد به مأمورها می گوید  بروید تو ببینید چه غلطی می کند

یکی از مأمورها، دستگیرة در را می فشارد، اما در باز نمی شود.

 در قفل است، قربان !

 غلط کرده قفلش کرده. بگو زود بازش کند تا دستشو یی را روی سرش خراب نکرده ایم.

مأمورها، همت را با داد و فریاد تهدید می کنند، اما صدایی شنیده نمی شود .

سرلشکر دستور می دهد در را بشکنند. مأمورها هجوم می آورند، با مشت و لگد به در می کوبند و آن را می شکنند. دستشویی خالی است، شیر آب باز است و پنجرة پشتی دستشویی هم!

سرلشکر وقتی این صحنه را می بیند، مثل دیوانه ها به اطرافیانش حمله می کند .

مدیر و ناظم که هنوز به جایزه فکر می کنند، در زیر مشت و لگد سرلشکر نقش زمین می شوند.

 
 

حذف نرم‌افزار علیه اسرائیل از اپ‌استور ایرانی

ما تیم توسعه دهنده نرم افزار اندروید هستیم. بعد از شب نخوابیدن های متعدد توانستیم به سرعت اپلیکیشن با کیفیتی در بازار منتشر کنیم و تا حدود 1000 کاربر جذب کردیم. اما بازار نرم افزار ما را به علت این که فقط در حد چهار خط علیه اسراییل حرف زده شده بود حذف کرد و گفت خلاف قانون است. آیا این عدالت است که بازدن یک دکمه این همه تلاش ما را نابود کند. آیا نباید همچین کارهایی از فضای سایبر ایران حذف شود. باید این مشکل حل شود و این قانون اصلاح شود.

 

برای حمایت از این تیم نرم افزار نویسی به فارس من به نشانی https://my.farsnews.ir/c/17252 مراجعه نمایید

ترامپ با صراحت اعلام کرده است که شخصاً دستور ترور سردار سلیمانی را صادر کرده است. آقای ظریف از مذاکره با قاتل سردار سلیمانی شهید چه هدفی را دنبال می‌کنند؟! و آیا اظهارات ایشان نادیده گرفتن خون پاک سردار سلیمانی و یاران شهیدش نیست؟!

 آقای دکتر ظریف وزیر محترم امور خارجه کشورمان که با نشریه آلمانی اشپیگل مصاحبه می‌کرد در پاسخ به این سؤال خبرنگار که «آیا احتمال مذاکره با آمریکا پس از ترور سردار سلیمانی کمرنگ شده است»؟ گفت؛ «نه، من هرگز این احتمال را رد نمی‌کنم که مردم رویکرد خود را تغییر دهند و واقعیت را بشناسند. برای ما مهم نیست که چه کسی در کاخ سفید نشسته است. مهم است که آنها چگونه رفتار می‌کنند. دولت ترامپ می‌تواند گذشته خود را اصلاح کند، تحریم‌ها را برداشته و به میز مذاکره برگردد. ما هنوز در پای میز مذاکره هستیم و این آنها بودند که میز مذاکره را ترک کردند»!
درباره اظهارات آقای ظریف گفتنی است که؛
الف- ترامپ با صراحت اعلام کرده است که شخصاً دستور ترور سردار سلیمانی را صادر کرده است. آقای ظریف از مذاکره با قاتل سردار سلیمانی شهید چه هدفی را دنبال می‌کنند؟! و آیا اظهارات ایشان نادیده گرفتن خون پاک سردار سلیمانی و یاران شهیدش نیست؟!
ب- آقای ظریف شاهد بودند که ده‌ها میلیون نفر در ایران و ده‌ها میلیون دیگر در مجموعه شهرهای مختلف جهان اسلام در شهادت سردار سلیمانی به سوگ نشستند و بدون استثناء ضرورت انتقام از آمریکا را فریاد زدند، بنابراین باید از وزیر خارجه کشورمان پرسید کجای دیدگاه جنابعالی با خواست مردم ایران و سایر ملت‌های مسلمان همخوانی دارد؟! و جنابعالی که نظرتان با خواست و نظر تمامی مردم ایران مغایر و متضاد است، وزیر خارجه کدام ایران هستید؟!
ج- شاید دیدگاه آقای روحانی را باور کرده‌اید که ادعا می‌کرد شب عاشورا، امام حسین علیه‌السلام با عمر‌سعد مذاکره کرد؟! این دیدگاه به‌اندازه‌ای عوامانه است که نیازی نیست علیه آن استدلالی آورده شود. در کجای دنیا، نهیب دلاورانه علیه دشمن را مذاکره ترجمه می‌کنند که جنابعالی به تلویح و آقای رئیس‌جمهور به تصریح چنین
کرده‌اید؟!
د- برفرض که نظر حضرت امام(ره)که «آمریکا شیطان بزرگ است» را نادیده گرفته و یا از آن غفلت کرده‌اید! حالا جدای از دیدگاه حکیمانه امام راحل(ره) بفرمائید آمریکا باید به کدام توطئه و قتل عام انسان‌های بی‌گناه و نقض عهد و پیمان و... دست بزند تا جنابعالی هم مانند سایر ملت‌های آزاده دنیا، آمریکا را شیطان بزرگ
بدانید؟!
هـ- جنابعالی در دانشگاه علامه طباطبایی بعد از آنکه فهرستی از نقض عهد‌ها و پیمان‌شکنی‌های پی‌در‌پی آمریکا را برشمردید، اعلام فرمودید که؛ «کسی از این پس نمی‌تواند به امضای آمریکا اعتماد کند». حالا چه شده که برخلاف نظر قبلی خود از احتمال مذاکره با آمریکا سخن
می‌گویید؟!
و -  فرموده‌اید: «دولت ترامپ می‌تواند گذشته خود را اصلاح کند، تحریم‌ها را برداشته و به میز مذاکره برگردد. ما هنوز در پای میز مذاکره هستیم و این آنها بودند که میز مذاکره را ترک کردند»! آقای ظریف! برفرض محال، آقای ترامپ نصیحت شما را بپذیرد و توبه کند! و تحریم‌ها را بردارد! در آن صورت قرار است با آمریکا درباره چه موضوع و مسئله‌ای مذاکره کنید؟! موضوع مذاکره را آمریکا با صد زبان و بارها اعلام کرده است، توقف صنایع موشکی ایران و دست‌کشیدن از حمایت جبهه مقاومت! جناب ظریف! اگر صنایع موشکی کشورمان نبود یک شبه ایران را با خاک یکسان کرده بودند و اگر حمایتمان از جبهه مقاومت که سردار سلیمانی سرآمد آن بوده و هست در میان نبود، امروز باید شاهد قتل‌عام مردم مظلوم کشورمان و به برده گرفته شدن نوامیس ملت توسط تروریست‌های تکفیری داعش بودیم! آیا غیر از این است؟! هنوز چند روزی از کارکرد حماسی موشک‌های سپاه در ضربه سخت به آمریکا نمی‌گذرد. چه زود این کاربرد اقتدار‌آفرین و دشمن‌سوز را به فراموشی سپرده‌اید!
حضرتعالی در مصاحبه تلویزیونی به مناسبت شهادت سردار دلها از رابطه نزدیک خود با آن شهید بزرگوار سخن گفتید. آیا حمایت از جبهه مقاومت و تلاش پیگیر برای تقویت توان نظامی و صنایع موشکی کشورمان از جمله خصوصیات سپهبد شهید نبود؟!


ز- جناب ظریف! هنوز چند روزی بیشتر از بیانات رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه حماسی تهران نمی‌گذرد که تاکید فرمودند «ما از مذاکره هم ابایی نداریم، البته نه مذاکره با آمریکا؛ بلکه از مذاکره با دیگران ابایی نداریم. مذاکره نه از موضع ضعف بلکه از موضع قوت و قدرت. به یاری خدا دارای قدرت هستیم و قوی‌تر هم خواهیم شد». باید این بند را در صدر وجیزه پیش‌روی جای می‌دادیم ولی از آنجا که عده‌ای اصرار دارند بیانات حضرت آقا را در حد و ‌اندازه یک توصیه اخلاقی جلوه دهند، اشاره به آن را بعد از ذکر دلایل روشن و خالی از ابهامی جای دادیم که تقریباً تمامی آنها وام گرفته از بیانات مستدل حضرت ایشان است و به وضوح نشان می‌دهد که به قول رهبر معظم انقلاب، مذاکره با آمریکا علی‌رغم عهد‌شکنی‌های پی‌درپی و جنایات بی‌شماری که علیه مردم کشورمان مرتکب شده است
«سمَ مهلک» است.
ح- آمریکا با همه توان در پی آن است که از ایران اسلامی صدایی متفاوت و مغایر با صدای انقلاب بشنود و متاسفانه آقای ظریف بی‌آنکه بدانند، با اظهارات خویش در مصاحبه با اشپیگل این فرصت را در اختیار دشمن
قرار ‌داده‌اند!

سخنان آقای شریعتمداری و البته همه ما .

 

 

واکنش ترامپ به سخنان ظریف درباره مذاکره با آمریکا: نه ممنون!

رئیس جمهور آمریکا در پیامی در توئیتر به مصاحبه اخیر وزیر امور خارجه ایران با یک نشریه آلمانی درباره امکان مذاکره با آمریکا در صورت برداشته شدن تحریم‌ها واکنش نشان داد و آن را رد کرد.

وزیر امور خارجه ایران در مصاحبه با نشریه آلمانی اشپیگل که روز شنبه منتشر شد درباره احتمال مذاکره با آمریکا در پی ترور سپهبد سلیمانی گفت: «خیر، من هرگز این احتمال را رد نمی‌کنم که افراد، رویکردهای خود را تغییر دهند و حقایق را درک کنند. برای ما مهم نیست که چه کسی در کاخ سفید نشسته باشد. آنچه مهم است، نوع رفتار آنها است. دولت ترامپ می‌تواند، گذشته خود را اصلاح کند، تحریم‌ها را لغو کند و به میز مذاکره بازگردد. ما همچنان در میز مذاکره هستیم. آنها میز مذاکره را ترک کردند. آمریکا خسارت عظیمی به مردم ایران وارد آورده است. روزی خواهد رسید که آنها مجبور می‌شوند، این خسارات را جبران کنند. ما صبر زیادی داریم.»